پیشنهاد

از دوستان گرامی خواهشمندیم مطلب با عنوان پیشنهاد را مطالعه و با طرح پیشنهادات سازنده، خود و مارا یاری نمایند

پیشنهاد

در حال حاضر میلیونها نفر در سراسر جهان در دام اعتیاد گرفتارند و اعتیاد به هر نحوی هر روز قربانیان تازه ای دارد شکل گیری انجمنهای 12 قدمی چه از روی یک تجربه روحانی چه از روی درد و چه از روی هر دلیل دیگری که انجام گرفته امروزه مامن و پناهگاه آوارگان اعتیاد اند انسانهایی که نه از روی میل و رغبت یا برای گذران وقت و عمر خود بلکه از روی درد و رنج از خستگی از تنهایی نه از روی بهانه بلکه به بهای از دست دادن زندگی، آرامش، مال، جان، آبرو ... به برنامه های بهبودی پناه آورده اند افرادی که پی به فطرت و ذات الهی و پاک خود برده و دنبال راهی برای احیا و پرورش آنند لذا تنها از روی حماقت، بی رحمی و بی انصافی می توان خط بطلان بر همه چیز کشید و کل صورت مساله را پاک کرد هزاران نفر در سراسر جهان در طول روز لحظه شماری می کنند تا ساعت جلسه برسد و در پی بهبودی در پی باهم بودن در پی همدردی همدیگر را در آغوش کشند و گردهم آیند نفی و نهی برنامه های 12قدمی عملای نخواهد بود و اگر هم باشد برابر است با خاموشی چراغ امید هزاران همدرد و همنوع در سراسر جهان برابر است با ناامیدی و در نهایت نابودی انسانهایی که صادقانه خاضعانه و مظلومانه راهی برای بهبود زندگیشان یافته اند. بنابر این عاقلانه است به جای اینکه برنامه بهبودی را محکوم کنیم و سعی در برچیدن آن داشته باشیم دنبال اصلاح و تکمیل آن باشیم  از این رو قبل از هرچیز از شما خواننده گرامی خواهشمندیم به وظیفه انسانی خود عمل نموده و اگر حتی ذره ای از مطالب این تحقیق را تصدیق نمودید تلاشی در رفع مشکلات و اصلاح آن نمایید تا ما هم ادامه دهنده و تکمیل کننده راه بزرگانی باشیم که در راه نجات بشر گام نهادند. بر ما نیز این وظیفه است که در مقابل  ایرادات و انتقاداتی که بیان کردیم راه حلی را هم ارائه کنیم لذا به اختصار و در حد بضاعت مواردی را خدمت همه دوستان عزیز عرض می کنیم باشد که مطبوع نظر آید و به کار گرفته شود:

قوای ذاتی و فطری انسان زمانی رشد و تکامل میابد که در کنار اصول روحانی ارائه شده در برنامه موارد دیگری هم که به طور ذاتی در وی وجود دارد ارائه و به کار گرفته شود از جمله اصولی که با تساهل و تسامح در تضاد اند از این نمونه می توان به مواردی چون خشم، قصاص یا تلافی، مبارزه، شجاعت، جسارت نام برد.

اگر خشم در جهت حفظ جان مال آبرو خود و دیگر انسانها باشد که در واقع خشم برای رضای خداست نه تنها مذموم نیست بلکه نیکو و پسندیده هم است لذا نیاز است افراد در مواجه با حالات مختلف هدایت شوند تا در موقعیتهای مناسب این اصل را رعایت نمایند یعنی در جای خود خشم را فروبرده واز روی  آرامش، بخشش، فروتنی ... عمل نمایند و در جای دیگر بنابه تشخیصی که از روی رهنمودهای برنامه می دهند این اصل را اجرا نمایند.

در کنار گذشت و بخشش گاهی نیاز است انسان رفتاری تلافیجویانه انجام دهد تا هم به حق خود رسیده باشد و هم تنبیه و عبرتی باشد برای کسانی که به حق و حقوق دیگران دست درازی می کنند البته این امید است که اگر این اصل در غالب برنامه قرار گیرد حدو مرزهایی برای آن تعریف شود که اجرای آن مشکل آفرین نشود.

در کنار اصول روحانی مراحل و مواردی هم هست که اگر در باب قدمهای 12 گانه اضافه گردد آن را تکمیل خواهد نمود برای مثال در تکمیل ترازنامه قدم چهارم لیستی از موفقیتها، روابط سالم و سازنده، استعداد و توانایی ها هم اظافه شود تا در قدم پنجم شخص با اقرار تنها پی به نقش خود در اشتباهات، روابط و کینه و کدورت ها نبرد بلکه به نقش سازنده خود در موارد دیگر نیز آشنا گردد همچنین در قدم شش و هفت شناخت از خود زمانی کامل و مفید است که  انسان نسبت به کمبودهاو نواقص و همچنین توانایی ها و خصایل نیک خود پی ببرد پیشنهاد این است لیستی برای قدم شش تهیه شود که نواقص و خصائل با هم باشند تا در قدم هفتم از خداوند رفع و اصلاح نواقص و همچنین استمرار و تقویت خصائل در خواست شود.

همه ی ما در کنار حق و حقوقی که پایمال کردیم حق و حقوقی را نیز از دست داده ایم در رابطه با آنچه که از حقوق دیگران تضییع کردیم چه مادی و چه معنوی قدم هشت و نه را اجرا می کنیم و به جبران خسارت می پردازیم شایسته است این دو قدم با حقخواهی در مواردی که حقمان پایمال شده هم کامل شود لیستی تهیه کنیم از آنها وآنچه که حقوقمان را پایمال کردند و مختار باشیم در احقاق حق یا گذشت . اگر اینگونه رفتار شود در زندگی امروز نیز ترسی از رابطه با دیگران نخواهیم داشت و قدرت و توانایی لازم برای دفاع احقاق حق و حقوقمان کسب می کنیم.

در قدمهای پایانی که شخص خود را از کثافات درون و. بیرون پالایش کرده و خواهان بر قراری رابطه با خداوند است نباید راه و روش خاصی به وی تحمیل گردد دعا و مراقبه خوب است اما تنها راه رسیدن به خداوند نیست در قدم یازدهم می توان تجربه و دانش انسانهای الهی در طول تاریخ را ارائه و اختیار انتخاب به خود فرد واگذار شود تا بسته و علایق و تواناییهایش با خداوند رابطه بر قرار کند برای مثال یکی با کار، دیگری با تخصیص اموال و دارایی ها دیگری با هزینه کردن جان و آبرو خواهان رابطه با خداوند است.

زمانی می توان اعتیاد را ریشه کن و یا به پایینترین حد رساند که در کنار درمان پیشگیری هم باشد و البته پیشگیری مهمتر و مثمرثمر تر از درمان هم خواهد بود لذا اعضا پس از کارکرد قدمها لازم است در جهت پیشگیری و درمان کوشش نمایند در کنار اینکه به معتادان و افراد در عذاب پیام رسانی می نمایند حامل این پیام به تمام انسانها باشند ودر جهت مبارزه با معضل اعتیاد و فراگیری آن در جهان تلاش نمایند.

از دیگر موارد مربوط به فضای بهبودی بیان تجربیات است. آنچه برای موفقیت و رشد بشر ثابت گردیده این است که وی باید با دوبال علم و تجربه در مسیر بهبودی حرکت کند، متاسفانه آنچه در دستور کار جلسات است این است که باید افراد از طرح مباحث علمی، روانشناسی... پرهیز کنند. نباید فضای جلسات را محدود به گفت و شنود تجربیات شخصی کرد باید موقعیتی هم برای بیان یافته ها و اطلاعات علمی مرتبط اختصاص داد جمع بین تجربیات اعضا و بررسیهای علمی مرتبط کمک بیشتر و موثرتری را به روند بهبودی خواهد کرد.

آنچه بیان شد مواردیست که یقینا شما نسبت به آن آگاه و پایبند بوده و هستید اما نپرداختن و سکوت برنامه های 12 قدمی به آن هدف مشکلیست که به امید خداوند با تلاش شما عزیزان به آن پرداخته خواهد شد.

فروتنی

 از ظریفترین و مهمترین نکاتی که در نگارش برنامه های 12 قدم وجود دارد به کار بردن لغات و مفاهیمی است که بار معنایی خاصی دارند

وضعیت هایی که قرار است نفی و نهی و یا وجهه منفی داشته باشد از واژه های خاصی که بار معنایی یا انرژی منفی دارند استفاده شده و در جاهایی که هدف تایید است لغاتی آمده که افراد نسبت به آن دید خوب و مثبتی دارند که البته این موارد اتفاقی نبوده بلکه در جهت اهداف و خط مشی های اصلی انجمن هاست.

 واژه هایی چون رنجش، کینه، بیماری، نقص جنگ کردن و در مقابل مفاهیمی چون خداوند ، نیروی برتر آصول روحانی بخشش و گذشت...

از جمله این استراتژی به بحث نواقص مربوط می شود که به شرح آن می پردازیم:

مورد اجماع نظر اکثر متخصصان و صاحب نظران  است که اصلیترین برنامه انسان در زندگی و یا به بیان دیگر هدف از خلقت وی تکامل و رسیدن کمال است و بسیاری از نواقص و کمبودهایی که انسان به آن دچار می شود ناشی از پیروی از هواها و امیال نفسانی به طور مثال عصبانیت ، غضب، حسد، بخل ، شهوترانی و.... از وسایس شیطان و هواهای نفسانی است و انسان زمانی به آن تن می دهد که انوار الهی از جمله قوای تفکر و تعقل و قاضی درون ، درونی کم سو یا خاموش شوند.

دستورالعمل مکاتب و مذاهب الهی و شبه الهی در طول حیات بشر مبارزه با این امیال و هواهاست عبارتی که به مراتب در این رابطه شنیده ایم واژه مبارزه و جهاد با نفس است که عمومیت دارد. نکته قابل توجه در بحث مورد نظر ما همین جاست که در چند سطر پیش در بحث استفاده و استعمال واژه ها با بار معنایی خاص آوردیم.

واژه ای که انجمن های 12قدمی در این مورد آورده اند اصل روحانی فروتنی است که معنی و مفهوم آن متفاوت از چیزی است که بیان شده. این اصل توسط انجمن اینگونه نگارش و بیان شده که در مواجهه با نواقص و کمبودها باید با فروتنی از خداوند خواست تا آنها را رفع نماید. در ظاهر این امر یکی از اصول توحیدی است که همه امور به خداوند منتسب است و خداوند توانا و مختار است که نواقص و کمبودها را برطرف نمایند اما باطن موضوع با ظاهر آن متفاوت است.

توضیح اینکه واژه ها با بار معنایی خاص به کار رفته همین در همین قسمت است.

در اکثریت مکاتب و ادیان الهی و شبه الهی از عبارت مبارزه و جهاد با نفس استفاده شده اما در برنامه های 12 قدمی اصل روحانی به نام فروتنی آمده است.

وقتی راه مبارزه و جهاد با نفس ارائه می شود شخص خود را موظف به تلاش و کوشش برای مبارزه با هواهای نفسانی که پیروی از آنها موجب ظهور نواقص  و کمبودهاست می بیند که این منافاتی با خواست و اراده خداوند نخواهد داشت اما وقتی در این موضوع در خواست فروتنانه از خداوند بیان می شود در ناخودآگاه شخص این باور شکل می گیرد که خود اختیاری ندارد و تنها می تواند فروتنانه از خداوند رفع نواقص و کمبودهایش را بخواهد.

در خواست فروتنانه از خداوند خداوند بخشی از فرآیند مبارزه با نفس است که از آن به عنوان توکل و توسل یاد می شود اما بخش اصلی مربوط به میل، تلاش و کوشش خود فرد است.

باید یادآور شویم آنچه بیان شد فرآیندی است که در درون افراد رخ می دهد و ظاهر امر اینگونه نیست. آنچه توسط برنامه در شرح و تفسیر این اصل روحانی در قدم 7 آمده اینگونه است فروتنی را متفاوت از تحقیر و ذلت دانسته و بلعکس شخص فروتن را کسی دانسته که تصویر واقع بینانه ای از خود دارد و نقاط ضعف و قوت خود را شناخته، در ظاهر ایرادی به شرح و تفسیر نیست اما واقعیت این است که در قدم 6 وی به بررسی نواقص و کمبودها پرداخته و در قدم 7 فروتنانه خواستار رفع نواقص و کمبودها شده که این نشان از توجه و تمرکز نا عادلانه روی نواقص و کمبودهاست که شرح آن در قسمت مربوط به قدم ها آمده است.

عزیز دل اصول روحانی مانند فروتنی، گذشت، پذیرش... خوب و موجه اند اما به تنهایی کافی نیست و انسان را از تعادل فطری و ذاتی خارج می کند انجمنهای 12قدمی با مهارت خاص و ظریفی واژه ها و مفاهیمی را به عنوان اصل نامبرده که ظاهری فریبنده داشته و در معنا و جایگاه واقعی و اصلی خود به کار نرفته اند.

مصداق این مدعی هم اثر آن روی زندگی و شخصیت افراد است که در جاهای مختلف بررسی به آن اشاره شده است.

بخشش

اصل روحانی بخشش بیشترین استفاده را زمانی دارد که حق و حقوق شخص توسط دیگران ضایع یا گرفته شده است که می توتند در موارد مالی، احساسی، عاطفی ، اعتباری و.... باشد.

گذشت و بخشش داشتن یکی از صفات برجسته انسانهای الهی است که در طول تاریخ و در اکثر ادیان و مذاهب عمل به آن سفارش شده است. نقطه مقابل بخشش و گذشت، تلافی و انتقام است که آن هم مشخصه افراد ضعیف و حقیر از لحاظ روحی و الهی است که با انتقام و تلافی کردن سعی در پنهان کردن ضعف خود دارند.

اما انتقام و تلافی به طور کلی و مطلق در جوامع گوناگون نهی و نفی نشده است. بلکه در چارچوب خاصی موجه و حتی به آن توصیه شده است.

طبق بررسی های ما هم به این نتیجه رسیدیم که بخشش و گذشت هرچند امری نیکو و پسندیده اند اما به طور مطلق و به تنهایی خیلی کارساز نخواهد بود. لذا باید شخص در انتخاب بخشش یا انتقام مختار باشد در واقع هر دو راه به وی نشان داده شده و قدرت انتخاب داشته باشد.

اصل روحانی بخشش در انجمن های 12قدمی مربوط به مواردی شده که شخص در ارتباط با محیط و انسانها مورد ظلم و ستم قرار می گیرد همانطور که پیشتر گفتیم این ظلم و ستم می تواند احساسی باشد یا اعتباری، مالی،عاطفی... 

پرداختن به این اصول نیکوست اما برنامه های 12 قدمی که هدفگیریشان روی نحوه و مسیر زندگی و بازسازی و اصلاح شخصیت اعضاست می بایست به طور کامل به این نیاز انسان در این موضوع می پرداخت و توجه به بخشش و گذشت به تنهایی ناقص و دارای اشکال است.

مهمترین آثار و تبعات این اصل این است که از آنجایی که اعضا برنامه را به عنوان راه جدیدی برای زندگی انتخاب کرده اند سعی در اجرای اصول و قواعد آن در زندگی اند و آنها را کامل می دانند لذا در موقعیتهایی قرار می گیرند یا نا حقی نسبت به آنها وارد می شود به بر نامه رجوع می کنند تا مطابق با اصول رفتار کنند. آنچه به عنوان گزینه های انتخاب برایشان قرار دارد محدود به سپردن، بخشش،گذشت، پذیرش، فروتنی، خودمقصر بینی ... ختم می شود. نقطه اشتراک موارد فوق گذشتن از حق و حقوق خود و حتی اعلان بی حقی چه در ظاهر و چه در درون است. این امر یکی از خطرناکترین تبعات منفی را روی شخصیت فرد و نگاه به خود و همچنین نگاه دیگران به وی دارد به مرور حس بی حقی و خود مقصر بینی درونی شکل میگیرد و فعال می شود اجتماع نیز نسبت به این موضوع واکنش نشان داده و در تعاملات با وی او را به عنوان فردی سازشکار و فرومایه می شناسد. لذا وی در ارتباط با دیگران در بدیهیترین مواردی که حق با اوست با رجوع به اصول برنامه و بر طبق باورهای شکل گرفته درونی اش عمل خواهد کرد که این عمل به مواردی چون بخشش، گذشت، سپردن... ختم می شود.

برنامه ای را می توان صحیح و کامل دانست که تمام جوانب را در نظر داشته باشد اینکه اصولی به نام بخشش و گذشت را بیاوریم و در کنار آنها هم اصول تسامحی دیگر قرار دهیم نه اینکه باعث رشد و سازندگی فرد و جامعه نمی شود بلکه اثر مخرب و ویرانگری شدیدی دارد. ترویج این فرهنگ به این شکل که توضیح داده شد انسانها را تبدیل به موجوداتی سازشگر و توسری خور و در مقابل،  مستبدین و ظالمین را جری تر می کند. اینطور کامل و صحیح است که شخص در بین اصول تنوع و قدرت انتخاب بالا و کاملی داشته باشد، مختار باشد که ببخشد یا انتقام گیرد، بگذرد یا حقخواهی کند نه اینکه به هر دری که می زند یا بخشش بیرون آید یا گذشت و سپردن یا پیدا کردن نقش و تقصیر خود یا ... که همه اینها یک هدف پنهان واحد دارند و آن اینکه شخصیت فرد را به سمت تساهل و تسامح  گرایی و بی حقی هدایت و تربیت کنند 

 

تسلیم

به کارگیری واژه تسلیم در برنامه با ایهامات زیادی همراه است از این روست که درک و فهم آن اغلب دشوار و صعب الفهم است. اصلی ترین درک این است که در برابر بیماری تسلیم باشیم و جنگ نکنیم به دنبال آن برای بهبود یافتن باید در برابر اصول و برنامه تسلیم بود .

آنچه که خود انجمنها در تعریف تسلیم آورده اند رها شدن از دستاویزهای سر راه بهبودی و تمایل به تجربه نگرشی جدید به زندگی است

تسلیم نقطه مقابل جنگیدن است جنگی که با خود، محیط، بیماری و وابستگی داریم. جنگ بر سر این که می توانیم کنترل شده وابستگی و نواقص خود را ادامه دهیم. تسلیم در برابر این جنگ کردن عقلایی و صحیح است اما آنچه که مهم است انحرافاتی است که به خاطر وجود ایهامات مفهومی این واژه پیدا می شود و معنی و مفهوم این واژه را در اذهان اعضا بسط و گسترش داده و منجر به تسلیم بودن در برابر برنامه و اصول می شود.

اینطور می توان مثال زد که انجمن همچون شخصی است که یرده یا اسیری را از اسارت نجات داده و فرد اسیر و ناچار در کنار اینکه تسلیم نا توانی و ضعف خود در مقابل نیرویی که تحت اسارت آن بوده می باشد از این پس تسلیم شخص ناجی خود هم می شود و تسلیم بودن در برابر وی را راه نجات و ادامه ی آزادی خود از بردگی و اسارت می داند. قسمت اول مثال صحیح است اما مبحث دوم انحرافی است و نباید به آن تن داد.

مهمترین جایی که صحبت از تسلیم آمده در قدم اول است تسلیم در اینجا حکم گربه را جلو حجله کشتن دارد. در واقع اتمام حجتی است با فرد تازه وارد که برای ادامه راه باید تسلیم باشد. برای تسلیم شدن وی هم جنگهای شکست خورده ی قبل وی را یادآور می شوند زندگی تلخ و ناکام گذشته ی فرد که به سبب جنگ و جدالهای وی با قوای عقلی و شیطانی بر سر استفاده یا عدم استفاده، افراط و تفریط در مصرف مواد مخدر، الکل، لذتهای جنسی و نواقص و وابستگیها بوده و در مقابل راه نجات و ادامه ی مسیر را تسلیم بودن دانسته اند که اصلی ترین آن تسلیم در برابر اصول انجمن است.

شخص پس از گذر از زندگی مشقت بار و تلخ و ناکام گذشته و مشاهده آرامشی که پس از ترک یافته خود نیز باور می کند که باید تسلیم باشد و لذا دل به برنامه می دهد و با تسلیم شدن سر سپرده اصول می شود و این راه را که خود یک نوع کوته فکری و تعصب است را روشنفکری و روشن بینی قلمداد می کند که دست از یکدندگی برداشته و راه جدیدی گزیده اما در واقع امر وی هنوز هم اسیر و برده است..

در زندگی گذشته اسیر مواد مخدر، الکل ، نواقص و وابستگیها بوده امروز هم اسیر اصول برنامه انجمنهای 12قدمی است. لذا به کرات مشاهده می شود که اعضا پس از مدتی سرکش شده و دست از سرسپردگی و تسلیم بودن بر می دارد و چون نقطه ی مقابل را زندگی گذشته می بیند و دوباره از این اسارت به اسارت قبلی بر می گردد.

در بحث دیگر راجع به واژه تسلیم باید گفت تاکید و سفارش انجمنهای 12 قدمی به تسلیم بودن و جنگ نکردن که بر تمام جهات زندگی فرد پوشانده می شود سبب شده شخصیت وی نیز که تحت اداره ضمیر ناخودآگاه وی است اینگونه تغییر یابد به نحوی که تبدیل به شخصیتی مسالمت پذیر تساهل و تسامح گرا و تسلیمپذیر و چنگ و مبارزه گریز می شود و این یکی از اهداف شرعی است که در پس پرده فعالیت انجمنهای 12 قدمی قرار دارد.

دعا و مراقبه

دعا و مراقبه:

 خداوندا

آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را

که نمی توانم تغییر دهم

 شهامتی که تغییر دهم آنچه را که

می توانم

 ودانشی که تفاوت این دورا بدانم

********************************************************************************

پروردگارا

خود را تقدیم تو میدارم با من کن و از من ساز آنچه خود اراده کنی

از اسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم

مشکلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنها شاهدی باشد برای کسانی که با قدرت تو

عشق تو و راه تو یاریشان خواهم داد باشد که ،همیشه بر اراده تو گردن نهم

 

***********************************************************************************************

آفریدگارا

من اکنون آماده ام که تمام خوب و بد وجودم را به تو بسپارم

تمنا دارم یک یک نقص های درونم را که سد راه خدمت به تو و همنوعانم است

بر طرف کنی و قدرتی عطا فرمایی تا از این پس به خدمتت کمربندم

 

*********************************************************************************

ای خالق مهربان

مرا وسیله صلح و آشتی خود قرار ده  *  تا آنجا که نفرت است حامل عشق

جایی که نفاق است حامل یکرنگی *  جایی که خطاکاری و بدی است حامل گذشت

جایی که نادرستی است حامل درستی  * جایی که شک است حامل یقین

جایی که تاریکی است حامل نور * جایی که نا امیدی است حامل امید

در جایی که غم است حامل شادی باشم

پروردگارا

کمکم کن تا به جای تسلی خواهی تسلی دهم

بجای درک شدن درک کنم  زیرا پیدا کردن در گرو گم شدن است

با بخشش دیگران خود بخشوده میشوم و در مرگ حیات جاودانه پیدا می کنم

*********************************************************************************

 

یکی از پایه های اصلی برنامه بهبودی دعا و مراقبه است. دعا و مراقبه راهیست که انجمن برای برقراری رابطه با نیروی برتر یا خداوند معرفی کرده است از این رو بعضی دعاها به عنوان نمونه و سمبل ظاهر شده اند از جمله دعاهای فوق که به ترتیب دعای آرامش، قدم3، قدم7، قدم11 می باشند.

با بررسی موشکافانه و عمیق مضامین و مفاهیم ادعیه فوق خط مشی انجمن در نوع نگاه به زندگی و برقراری رابطه با خداوند مشخص می شود که در ادامه شرح آن آمده است:

دعای آرامش((((( قابل توجه ویراستار محترم: مطلبی با عنوان دعای آرامش در سایت موجود است لطفا اینجا قرار دهید.)))))

دعای قدم3:                                  

                                                                  پروردگارا

خود را تقدیم تو میدارم با من کن و از من ساز آنچه خود اراده کنی

از اسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم

مشکلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنها شاهدی باشد برای کسانی که با قدرت تو

عشق تو و راه تو یاریشان خواهم داد باشد که ،همیشه بر اراده تو گردن نهم

قدم سوم یکی از نقاط حساس در مسیر دوازده قدم می باشد بسیاری از اعضا پس از قدم سوم با کارکرد باقی قدمها مشکل پیدا می کنند این دعا یکی از ابزار رفع موانع و مشکلات برای طی ادامه مسیر است. همانطور که پیشتر بیان شد هدایتهای اصلی انجمنهای دوازده قدمی به طور نامحسوس بر روی ضمیر ناخودآگاه اعضاست این رویه اینجا هم مصداق دارد. بیان، تن دادن و تکرار این دعا باعث می شود فرد آماده کاترکرد قدمهای بعدی و قبول تغییرات درونی شود وقتی با حضور قلب و از روی خلوص نیت این دعا را به زبان و به دل می خواند آنچه به بعد برایش اتفاق می افتد را خواست خدا می داند و در جهت بر آورده شدن خواسته هایش در این دعا لذا با انرژی و توانی مضاعف به سمت کارکرد قدمهای بعدی می رود زیرا باور می کند که آنچه در قدمهای بعدی آمده و از وی خواسته شده استجابت دعای قدم سوم وی می باشد. و نیز در تطبیق خواسته هایش در این دعا و شعارهای انجمن در مورد کارکرد قدمها قرار می گیرد اینکه بر طبق کارکرد اصول و قدمها وی بر مشکلاتش چیره خواهد شد و هدف اصلی انجمن پیامرسانی و نجات جان انسانهاست. در واقع این دعا موافق و همجهت با مسیر انجمن است در این نقطه چنین مفاهیمی باید به فرد القا  می شد که در غالب دعا قرار گرفت.

نکته دیگری که در تمام دعاهای مذکور مشترک است این است که مضمون و مفهوم کلی بر مبنای تساهل و تسامح است. عشق، دوستی، خدمت، ایثار گذشت بخشش محبت........ از مواردیست که تکیه اصلی این دعاهاست و در نگاه عالمانه نمی توان چنینت دعاهایی را کامل دانست و حتی وجود آنها در اصول و قدمهای انجمن را بی غرضانه تصور کرد. چه بسا دعاهایی که در آن از خداوند جنگ و مبارزه و یا دفاع و مقابله خواسته شده.اینگونه دعاهایی که فرد در رابطه با انجمنهای دوازده قدمی بیان می کند بیشتر یرای تسکین و آرام کردن خود است تا خواسته ای از خداوند. در واقع تلقینی فریبنده و گول زننده است تا از یک طرف تسکین و توجیهی باشد برای ضعفها و ناتوانی هایش و از طرف دیگر نیروی محرکی برای کارکرد باقی قدمها و ادامه مسیر.

دعای قدم7

آفریدگارا

من اکنون آماده ام که تمام خوب و بد وجودم را به تو بسپارم

تمنا دارم یک یک نقص های درونم را که سد راه خدمت به تو و همنوعانم است

بر طرف کنی و قدرتی عطا فرمایی تا از این پس به خدمتت کمربندم

 

خواندن ، تاکید و استمرار بر این دعا سبب می شود وجود و عدم نقصها را به اراده خداوند نسبت دهیم که در واقع بسیاری از آن حاصل اعمال و رفتار خود ماست. و همچنین آن دسته از نواقصی مد نظر است که سد راه خدمت به خدا و همنوعان است تفسیر این بخش نیاز به ظرافت خاصی دارد اینگونه که بطن این عبارت حکایت از تساهل و تسامح دارد که در جای خود توضیح داده شد با این حال اگر این دعا در فراتر از قالب انجمنهای 12 قدمی  خوانده شود بسیار موثر خواهد بود.

دعای قدم11

ای خالق مهربان

مرا وسیله صلح و آشتی خود قرار ده  *  تا آنجا که نفرت است حامل عشق

جایی که نفاق است حامل یکرنگی *  جایی که خطاکاری و بدی است حامل گذشت

جایی که نادرستی است حامل درستی  * جایی که شک است حامل یقین

جایی که تاریکی است حامل نور * جایی که نا امیدی است حامل امید

در جایی که غم است حامل شادی باشم

پروردگارا

کمکم کن تا به جای تسلی خواهی تسلی دهم

بجای درک شدن درک کنم  زیرا پیدا کردن در گرو گم شدن است

با بخشش دیگران خود بخشوده میشوم و در مرگ حیات جاودانه پیدا می کنم

تسامح و تساهل، سازش، پذیرش، گذشت... در این دعا از بدیهیات است:

این دعا را می توان دعای خوبی دانست در کنار ادعیه دیگر نه به طور مستقل . به طور مستقل و اگر در رابطه با مسائل مورد اگر این دعا اجرا شود پر ایراد است برای مثال اینکه وسیله صلح و آشتی باشیم وبه جای نفرت حامل عشق باشیم خوب است اما نباید در تمام امور به آن اتکا کرد لذا مواردیست که باید به جای صلح و آشتی مبارزه و جنگ داشت و به جای عشق، نفرت بر انسان غلبه یابد تا سلامت وی و جامعه حفظ شود. نفاق موردتایید نیست امایکرنگی در همه جا هم یکرنگی نیست بلکه حماقت است. گذشت خوب است اما نباید این الگوی انسان  شود که در مقابل هر خطاکاری و بدی گذشت نشان دهد چه بسا مواردی که نباید از خطا و اشتباه گذشت و باید تنبیه و توبیخ و انتقام کرد تا موجب ارعاب و تادیب شود. همچنین در قسمت پایانی دعا نیز اینگونه است دعا وسیله ایست برای درخواست و اعلام نیاز انسان از خدا نه اینکه اهم درخواستش این باشد که به جای تسلی خواهی تسلی دهد یا به جای درک شدن درک کند لذا اگر اینگونه بخواهد خود را بی حق می داند لذا همجهت با دیگر اصول خواهد بود..

 اینکه در میان این همه دعا و ادعیه وارده از بزرگان ملل و امم جهان این چند مورد انتخاب شود که تماما همسو با خواست و اهداف انجمن است.

تاریخچه

بيل ويلسون يکي ازبنیانگزاران انجمن الکلي هاي گمنام، درسال ۱۹۳۵ ميلادي زندگي و شغل خود را در منطقه وال استريت نيويورک که عمده ترين مرکز تجاري آمريکا و جهان محسوب مي شود؛ به علت اعتياد به الکل از دست داد. وي چند سال پيش از آنکه اعتياد خود به الکل را ترک و بهبودی به دست آورد، به علت اعتياد و ناتواني در ادامه يک شغل، زندگي زناشوئي خود را به شدت به خطر انداخت. در خلال سال هاي ۱۹۳۴ و۱۹۳۵ ميلادي بيل ويلسون به علت الکلي بودن چندين بار در يکي از بيمارستان هاي نيويورک بستري شد. وي در هنگام بستري بودن در اين بيمارستان تحت مراقبت و درمان پزشکي به نام ويليام سيلک ورث که به علت روش هاي ابتکاري خود در درمان افراد الکلي شهرت داشت قرار گرفت. در نخستين باري که بيل ويلسون در بيمارستان بستري شد دکتر سيلک ورث به وي گفت که الکلي بودن يک بيماري است و نه يک مشکل اخلاقي و نداشتن اراده.

دکتر سيلک ورث بر اين باور بود که الکلي ها از يک نوع وسوسه فكري و ویارجسماني همراه با نوعي آلرژي یا حساسيت رنج مي برند و همين امر باعث مي شود تا آنها با نوشيدن اولين ليوان مشروب ديگر نتوانند خود را کنترل کنند و بي اراده به خوردن مشروب ادامه دهند. براي رهائي از اين وضعيت افراد الکلي بايد از نوشيدن مشروب کاملا پرهيز کنند و به هيچ وجه به سراغ الکل نروند.  پس از مرخص شدن از بيمارستان، بيل توانست براي مدت يک ماه مشروب را ترک کند اما نوشيدن مشروب را بار ديگر از سرگرفت.

 يک الکلي مزمن ديگر به نام ابي تاچر که از دوستان قديمي بيل بود، در سال ۱۹۳۴ به ديدن وي رفت. برخلاف انتظار بيل، دوست دائم الخمرش اين بار پاک وهوشيار بود و نشانه اي از مستي در وي ديده نمي شد. 

بيل پس از ملاقات با دوستش باز هم به مصرف الکل ادامه داد تا اينکه بار ديگر در بيمارستان بستري شد اما اين آخرين باري بود که کار بيل به بيمارستان مي کشيد. بيل در حالي که روي تخت بيمارستان دراز کشيده و با حالتي کابوس مانند به سرنوشت تلخ خود فکر مي کرد؛ ناگهان به گريه افتاد و با خود گفت اگر خدایي در کار باشد "هر آنچه" و تکرار کرد "هر آنچه" که لازم باشد انجام خواهم داد.پس خدايا خودت را به من نشان بده. پس از اين بود که وي حالتي را که از آن با عنوان تجربه روحانی یا به دیگر سخن بیداری روحانی ياد مي شود تجربه کرد و ناگهان وجود انکارناپذير خداوند را در زندگی خود احساس کرد. این اتفاق در دسامبر۱۹۳۴ میلادی روی داد و از آن پس بیل دیگر لب به مشروب نزد تا اينكه در سال ۱۹۷۱ فوت کرد.

 

بیل با این تجربه ، تصمیم گرفت تا به کسان دیگری که از الکل در عذاب بودند کمک کند و همین تصمیم باعث شد تا بذر انجمن الکلی های گمنام کاشته شود. تا چند ماه پس از آن بیل این شانس و اقبال را نداشت که بتواند هیچ الکلی را از عذاب الکلي بودن خلاص کند. در این موقع بود که دکتر سیلک ورث به بیل توصیه کرد که ابتدا واقعیت ها را به الکلی ها بگوید و با اين كار ضربه کاری را به آنها وارد کند و بگوید که از یک بیماری رنج می برند که توام با اسارت است و باعث می شود تا سرحد جنون یا مرگ مشروب بخورند. دکتر سیلک ورث می دانست که الکلی ها ممکن است شنیدن این واقعیت تلخ از زبان یک الکلی دیگر را باور کنند.

چند ماه بعد، زمانی که بیل برای کاری تجاری به شهر اکرون در اوهایو رفته بود با مشکلی دركار خود روبرو شد و به این فکر افتاد که لبي تر كند اما به یاد آورد که اگر می خواهد از نوشیدن مشروب اجتناب نموده وهوشیاری و بهبودی خود را حفظ کند، باید با یک الکلی دیگر صحبت کند. بیل با مسئولین یک كليساي محلی تماس گرفت و از آنها پرسید آیا فردی الکلی را می شناسند که وی با او صحبت کند. آنها دکتر باب اسمیت را به وی معرفی کردند. طولی نکشید که آنها با یکدیگر ملاقات کردند اما در ابتدا دکتر باب علاقه چندانی به شنیدن حرف های بیل نداشت. اما پس از اندکی گفتگو دکتر باب چنان تحت تاثیر دانش و آگاهی بیل درباره الکلیسم و تمایل وی به بازگو کردن تجربیاتش قرار گرفت که به اولین فرد الکلی تبدیل شد که بر اثر راهنمائی بیل مشروب خواري را کنار گذاشت. این اتفاق در ۱۰ ژوئن سال ۱۹۳۵ میلادی رخ داد و از این روز به عنوان روز پایه گذاری و تاسيس انجمن الکلی هاي گمنام یاد می شود.

 از این روز به بعد بود که بیل و دکتر باب تلاش کردند تا برای کمک به الکلی های مزمن یک برنامه ساده تهیه کنند. برنامه ای که بر اثر اجرای آن الکلی ها به این نتیجه برسند؛ که با تكيه به قدرت اراده شخصی خود نمی توانند بر مشکل اعتياد خود غلبه پیدا کنند. به عقیده آنها افراد الکلی گناهکار نبوده بلکه از داشتن سلامت عقل محروم بوده و دچار نوعي دیوانگی هستند. الکلی ها باید بدانند که خودشان نمی توانند بر الکل غلبه کنند و برای اینکه از نوشیدن مشروب دست برداشته و هوشیاری خود را به دست آورند؛ باید از کمک یک نیروی برتر و راهنمائی و همکاری الکلی های دیگر برخوردار شوند. به همین علت این دو نفر با سر زدن به بیمارستان ها تلاش کردند تا الکلی های بستری در بیمارستان ها را برای اجرای برنامه خود پیدا کنند. آنها با الکلی هایی که در بیمارستان ها بستری بودند؛ درباره حقایق و واقعیت های مربوط به بیماری شان صحبت کردند. سپس از الکلی ها می پرسیدند آیا حاضرند بپذیرند که قدرتی بر كنترل مشروب خواري خود ندارند. بعد از این مرحله، از الکلی ها می خواستند تا با دعا و نیایش به یک نیروی برتر، از وی بخواهند تا سلامت عقل را به آنها بازگرداند. اعتراف فرد الکلی به ناتوان بودن در کنترل مشروب خواری خود، باعث مي شد تا در تلاش هايش براي یافتن راه چاره در درون خود برای بیماریش كاملا شكست بخورد و درست از همين لحظه است که آمادگي لازم را براي بهبودی پيدا می کند.                                                                                              

کارها و فعالیت های بیل در شهر اکرون ایالت اوهایو به شکل گیری و قطعی شدن دو نکته منجر شد. یکی اینکه یک فرد الکلی برای اینکه از نوشیدن مشروب دست بردارد به همکاری و حمایت با یک الکلی دیگر نیاز دارد. دومین نکته مساله ای است که از آن به عنوان "فقط براي امروز" یا می شود: یعنی اینکه اگر یک فرد الکلی بتواند در برابر وسوسه و ویار مشروب خواری یک روز، یک ساعت و حتی یک دقیقه مقاومت کند می تواند از نوشیدن مشروب دست بردارد. این دو اصل و مفهوم تا به امروز جزئی از همه برنامه های ۱۲ قدمي بوده است.

وقتی که بیل و دکتر باب مشروب را ترک كرده بودند؛ در جلساتی که یک جنبش مسیحی در دهه ۱۹۳۰ میلادی در آکسفورد انگليس برگزار می کرد و شمار زیادی از الکلی ها برای برطرف کردن مشکل خود به این جلسات روی آورده بودند شرکت کردند. با آنکه بیل پس از مدتی از گروه آکسفورد جدا شد اما تکنیک ها و ساختار این جلسات در شکل گیری و تاسیس الکلی هاي گمنام و برنامه ۱۲ قدم تاثیر فراواني گذاشت.

در سال ۱۹۳۹ بیل با کمک نخستین۱۰۰ نفر از الکلی هائی که در حال بهبودی بودند " کتاب بزرگ" الکلی های گمنام را نوشت. در این کتاب الکلی های درحال بهبودی تجربه خود را بازگو کرده اند. هدف اصلي این کتاب کمک به الکلی ها برای یافتن نیرویی بالاتر از نیروی خودشان است. در این کتاب بیل ويلسون اصول کلی برنامه ۱۲ قدم را که شیوه ای پیشنهادی برای بهبودی از اعتیاد به مشروبات الکلی است؛ تشریح کرده است. وی در این کتاب از گروه آکسفورد که الهام بخش وی در نوشتن برنامۀ ۱۲ قدم بوده تجلیل کرده و در سال ۱۹۵۵ درباره این گروه چنین نوشت: انجمن الکلی های گمنام ایده های خود را از اصول حاکم بر گروه آکسفورد همچون تهيه ترازنامه شخصي، اعتراف به ضعفهاي شخصیتي، جبران خسارت های وارد آمده به دیگران و كمك کردن به دیگر الکلی های درحال بهبودی، مستقیماً از افکار و اندیشه های شومیکر رهبر پیشین این گروه در آمریکا و نه جای دیگری اقتباس کرده است. بیل از این گروه در عین حال برای نجات جان خودش نيز قدردانی کرد.                                                                                              

 

 

در پي موفقيت انجمن الكلي هاي گمنام، برنامه هاي ۱۲ قدمي ديگري نيز توسعه پیدا کردند كه دومين آنها انجمني بود كه لوئيس همسر بيل با هدف كمك به اعضای خانوادۀ افراد الكلي تاسيس كرد. انجمن الكلي هاي گمنام با حروف اختصاري AA در زبان انگليسي مشخص مي شود اما انجمني كه همسر بيل براي كمك به خانواده الكلي ها تاسيس كرد با حروف اختصاري Al-Anon شناخته مي شود. پس از گذشت ۲۰ سال از زمان تاسيس انجمن الكلي هاي گمنام به علت تبديل شدن اعتياد به مواد مخدر به يك مشكل و معضل مهم اجتماعي، انجمن معتادان گمنام یا NA تاسيس شد.

اساس و زیربنای همه برنامه هاي ۱۲ قدمي در اصل همان برنامه ۱۲ قدم الكلي هاي گمنام است. تنها تفاوت مهم بين اين انجمن ها در قدم اول و دوازدهم قرار دارد. در اين دو قدم از اعضاي انجمن خواسته مي شود تا مشكل اصلي خود را مشخص و اعلام كنند و انجمن اين دو قدم را به گونه ای تنظيم و تدوين كرده است كه با مادۀ مخدر يا رفتارويرانگري كه فرد معتاد از آن در عذاب است مطابقت داشته باشد. ( ما اقرار كرديم كه در برابر-نوع ماده ای که با آن مشکل داریم یا رفتار ویرانگر...........عاجز بوديم و زندگيمان غير قابل اداره شده بود ) و (با بيداري روحاني حاصل از اين قدم ها ما كوشيدم تا اين پيام را به ........ برسانيم ). قدم اول NA به مادۀ مصرفی خاصی اشاره نکرده و درعوض از واژۀ بیماری اعتیاد استفاده می کند تا عجز ما را در مقابل بیماری اعتیاد و نه یک مادۀ مصرفی خاص تأکید کند. اما اعمال و اصولي كه لازم است تا ما براي بهبودي انجام دهيم در کلیۀ برنامه هاي ۱۲ قدمي يكسان هستند. علاوه بر اين، همۀ برنامه هاي ۱۲ قدمي از رهنمودهاي كلي به نام سنت های دوازده گانه، جلسات انجمن و ساختار خدماتي انجمن الكلي هاي گمنام تبعيت مي كنند

 

تاریخچه

بيل ويلسون يکي ازبنیانگزاران انجمن الکلي هاي گمنام، درسال ۱۹۳۵ ميلادي زندگي و شغل خود را در منطقه وال استريت نيويورک که عمده ترين مرکز تجاري آمريکا و جهان محسوب مي شود؛ به علت اعتياد به الکل از دست داد. وي چند سال پيش از آنکه اعتياد خود به الکل را ترک و بهبودی به دست آورد، به علت اعتياد و ناتواني در ادامه يک شغل، زندگي زناشوئي خود را به شدت به خطر انداخت. در خلال سال هاي ۱۹۳۴ و۱۹۳۵ ميلادي بيل ويلسون به علت الکلي بودن چندين بار در يکي از بيمارستان هاي نيويورک بستري شد. وي در هنگام بستري بودن در اين بيمارستان تحت مراقبت و درمان پزشکي به نام ويليام سيلک ورث که به علت روش هاي ابتکاري خود در درمان افراد الکلي شهرت داشت قرار گرفت. در نخستين باري که بيل ويلسون در بيمارستان بستري شد دکتر سيلک ورث به وي گفت که الکلي بودن يک بيماري است و نه يک مشکل اخلاقي و نداشتن اراده.

دکتر سيلک ورث بر اين باور بود که الکلي ها از يک نوع وسوسه فكري و ویارجسماني همراه با نوعي آلرژي یا حساسيت رنج مي برند و همين امر باعث مي شود تا آنها با نوشيدن اولين ليوان مشروب ديگر نتوانند خود را کنترل کنند و بي اراده به خوردن مشروب ادامه دهند. براي رهائي از اين وضعيت افراد الکلي بايد از نوشيدن مشروب کاملا پرهيز کنند و به هيچ وجه به سراغ الکل نروند.  پس از مرخص شدن از بيمارستان، بيل توانست براي مدت يک ماه مشروب را ترک کند اما نوشيدن مشروب را بار ديگر از سرگرفت.

 يک الکلي مزمن ديگر به نام ابي تاچر که از دوستان قديمي بيل بود، در سال ۱۹۳۴ به ديدن وي رفت. برخلاف انتظار بيل، دوست دائم الخمرش اين بار پاک وهوشيار بود و نشانه اي از مستي در وي ديده نمي شد. 

بيل پس از ملاقات با دوستش باز هم به مصرف الکل ادامه داد تا اينکه بار ديگر در بيمارستان بستري شد اما اين آخرين باري بود که کار بيل به بيمارستان مي کشيد. بيل در حالي که روي تخت بيمارستان دراز کشيده و با حالتي کابوس مانند به سرنوشت تلخ خود فکر مي کرد؛ ناگهان به گريه افتاد و با خود گفت اگر خدایي در کار باشد "هر آنچه" و تکرار کرد "هر آنچه" که لازم باشد انجام خواهم داد.پس خدايا خودت را به من نشان بده. پس از اين بود که وي حالتي را که از آن با عنوان تجربه روحانی یا به دیگر سخن بیداری روحانی ياد مي شود تجربه کرد و ناگهان وجود انکارناپذير خداوند را در زندگی خود احساس کرد. این اتفاق در دسامبر۱۹۳۴ میلادی روی داد و از آن پس بیل دیگر لب به مشروب نزد تا اينكه در سال ۱۹۷۱ فوت کرد.

 

بیل با این تجربه ، تصمیم گرفت تا به کسان دیگری که از الکل در عذاب بودند کمک کند و همین تصمیم باعث شد تا بذر انجمن الکلی های گمنام کاشته شود. تا چند ماه پس از آن بیل این شانس و اقبال را نداشت که بتواند هیچ الکلی را از عذاب الکلي بودن خلاص کند. در این موقع بود که دکتر سیلک ورث به بیل توصیه کرد که ابتدا واقعیت ها را به الکلی ها بگوید و با اين كار ضربه کاری را به آنها وارد کند و بگوید که از یک بیماری رنج می برند که توام با اسارت است و باعث می شود تا سرحد جنون یا مرگ مشروب بخورند. دکتر سیلک ورث می دانست که الکلی ها ممکن است شنیدن این واقعیت تلخ از زبان یک الکلی دیگر را باور کنند.

چند ماه بعد، زمانی که بیل برای کاری تجاری به شهر اکرون در اوهایو رفته بود با مشکلی دركار خود روبرو شد و به این فکر افتاد که لبي تر كند اما به یاد آورد که اگر می خواهد از نوشیدن مشروب اجتناب نموده وهوشیاری و بهبودی خود را حفظ کند، باید با یک الکلی دیگر صحبت کند. بیل با مسئولین یک كليساي محلی تماس گرفت و از آنها پرسید آیا فردی الکلی را می شناسند که وی با او صحبت کند. آنها دکتر باب اسمیت را به وی معرفی کردند. طولی نکشید که آنها با یکدیگر ملاقات کردند اما در ابتدا دکتر باب علاقه چندانی به شنیدن حرف های بیل نداشت. اما پس از اندکی گفتگو دکتر باب چنان تحت تاثیر دانش و آگاهی بیل درباره الکلیسم و تمایل وی به بازگو کردن تجربیاتش قرار گرفت که به اولین فرد الکلی تبدیل شد که بر اثر راهنمائی بیل مشروب خواري را کنار گذاشت. این اتفاق در ۱۰ ژوئن سال ۱۹۳۵ میلادی رخ داد و از این روز به عنوان روز پایه گذاری و تاسيس انجمن الکلی هاي گمنام یاد می شود.

 از این روز به بعد بود که بیل و دکتر باب تلاش کردند تا برای کمک به الکلی های مزمن یک برنامه ساده تهیه کنند. برنامه ای که بر اثر اجرای آن الکلی ها به این نتیجه برسند؛ که با تكيه به قدرت اراده شخصی خود نمی توانند بر مشکل اعتياد خود غلبه پیدا کنند. به عقیده آنها افراد الکلی گناهکار نبوده بلکه از داشتن سلامت عقل محروم بوده و دچار نوعي دیوانگی هستند. الکلی ها باید بدانند که خودشان نمی توانند بر الکل غلبه کنند و برای اینکه از نوشیدن مشروب دست برداشته و هوشیاری خود را به دست آورند؛ باید از کمک یک نیروی برتر و راهنمائی و همکاری الکلی های دیگر برخوردار شوند. به همین علت این دو نفر با سر زدن به بیمارستان ها تلاش کردند تا الکلی های بستری در بیمارستان ها را برای اجرای برنامه خود پیدا کنند. آنها با الکلی هایی که در بیمارستان ها بستری بودند؛ درباره حقایق و واقعیت های مربوط به بیماری شان صحبت کردند. سپس از الکلی ها می پرسیدند آیا حاضرند بپذیرند که قدرتی بر كنترل مشروب خواري خود ندارند. بعد از این مرحله، از الکلی ها می خواستند تا با دعا و نیایش به یک نیروی برتر، از وی بخواهند تا سلامت عقل را به آنها بازگرداند. اعتراف فرد الکلی به ناتوان بودن در کنترل مشروب خواری خود، باعث مي شد تا در تلاش هايش براي یافتن راه چاره در درون خود برای بیماریش كاملا شكست بخورد و درست از همين لحظه است که آمادگي لازم را براي بهبودی پيدا می کند.                                                                                              

کارها و فعالیت های بیل در شهر اکرون ایالت اوهایو به شکل گیری و قطعی شدن دو نکته منجر شد. یکی اینکه یک فرد الکلی برای اینکه از نوشیدن مشروب دست بردارد به همکاری و حمایت با یک الکلی دیگر نیاز دارد. دومین نکته مساله ای است که از آن به عنوان "فقط براي امروز" یا می شود: یعنی اینکه اگر یک فرد الکلی بتواند در برابر وسوسه و ویار مشروب خواری یک روز، یک ساعت و حتی یک دقیقه مقاومت کند می تواند از نوشیدن مشروب دست بردارد. این دو اصل و مفهوم تا به امروز جزئی از همه برنامه های ۱۲ قدمي بوده است.

وقتی که بیل و دکتر باب مشروب را ترک كرده بودند؛ در جلساتی که یک جنبش مسیحی در دهه ۱۹۳۰ میلادی در آکسفورد انگليس برگزار می کرد و شمار زیادی از الکلی ها برای برطرف کردن مشکل خود به این جلسات روی آورده بودند شرکت کردند. با آنکه بیل پس از مدتی از گروه آکسفورد جدا شد اما تکنیک ها و ساختار این جلسات در شکل گیری و تاسیس الکلی هاي گمنام و برنامه ۱۲ قدم تاثیر فراواني گذاشت.

در سال ۱۹۳۹ بیل با کمک نخستین۱۰۰ نفر از الکلی هائی که در حال بهبودی بودند " کتاب بزرگ" الکلی های گمنام را نوشت. در این کتاب الکلی های درحال بهبودی تجربه خود را بازگو کرده اند. هدف اصلي این کتاب کمک به الکلی ها برای یافتن نیرویی بالاتر از نیروی خودشان است. در این کتاب بیل ويلسون اصول کلی برنامه ۱۲ قدم را که شیوه ای پیشنهادی برای بهبودی از اعتیاد به مشروبات الکلی است؛ تشریح کرده است. وی در این کتاب از گروه آکسفورد که الهام بخش وی در نوشتن برنامۀ ۱۲ قدم بوده تجلیل کرده و در سال ۱۹۵۵ درباره این گروه چنین نوشت: انجمن الکلی های گمنام ایده های خود را از اصول حاکم بر گروه آکسفورد همچون تهيه ترازنامه شخصي، اعتراف به ضعفهاي شخصیتي، جبران خسارت های وارد آمده به دیگران و كمك کردن به دیگر الکلی های درحال بهبودی، مستقیماً از افکار و اندیشه های شومیکر رهبر پیشین این گروه در آمریکا و نه جای دیگری اقتباس کرده است. بیل از این گروه در عین حال برای نجات جان خودش نيز قدردانی کرد.                                                                                              

 

 

در پي موفقيت انجمن الكلي هاي گمنام، برنامه هاي ۱۲ قدمي ديگري نيز توسعه پیدا کردند كه دومين آنها انجمني بود كه لوئيس همسر بيل با هدف كمك به اعضای خانوادۀ افراد الكلي تاسيس كرد. انجمن الكلي هاي گمنام با حروف اختصاري AA در زبان انگليسي مشخص مي شود اما انجمني كه همسر بيل براي كمك به خانواده الكلي ها تاسيس كرد با حروف اختصاري Al-Anon شناخته مي شود. پس از گذشت ۲۰ سال از زمان تاسيس انجمن الكلي هاي گمنام به علت تبديل شدن اعتياد به مواد مخدر به يك مشكل و معضل مهم اجتماعي، انجمن معتادان گمنام یا NA تاسيس شد.

اساس و زیربنای همه برنامه هاي ۱۲ قدمي در اصل همان برنامه ۱۲ قدم الكلي هاي گمنام است. تنها تفاوت مهم بين اين انجمن ها در قدم اول و دوازدهم قرار دارد. در اين دو قدم از اعضاي انجمن خواسته مي شود تا مشكل اصلي خود را مشخص و اعلام كنند و انجمن اين دو قدم را به گونه ای تنظيم و تدوين كرده است كه با مادۀ مخدر يا رفتارويرانگري كه فرد معتاد از آن در عذاب است مطابقت داشته باشد. ( ما اقرار كرديم كه در برابر-نوع ماده ای که با آن مشکل داریم یا رفتار ویرانگر...........عاجز بوديم و زندگيمان غير قابل اداره شده بود ) و (با بيداري روحاني حاصل از اين قدم ها ما كوشيدم تا اين پيام را به ........ برسانيم ). قدم اول NA به مادۀ مصرفی خاصی اشاره نکرده و درعوض از واژۀ بیماری اعتیاد استفاده می کند تا عجز ما را در مقابل بیماری اعتیاد و نه یک مادۀ مصرفی خاص تأکید کند. اما اعمال و اصولي كه لازم است تا ما براي بهبودي انجام دهيم در کلیۀ برنامه هاي ۱۲ قدمي يكسان هستند. علاوه بر اين، همۀ برنامه هاي ۱۲ قدمي از رهنمودهاي كلي به نام سنت های دوازده گانه، جلسات انجمن و ساختار خدماتي انجمن الكلي هاي گمنام تبعيت مي كنند

 

هدف

هر گروه فقط یک هدف اصلی دارد ، رساندن پیام به معتادی که هنوز در عذاب است.

متن فوق تیتر سنت پنجم است.

در بررسی تیتر سنت : از جمله هر گروه فقط یک هدف اصلی دارد  در می یابیم که فقط واصلیترین هدف گروه ها رساندن پیام است و گروه حق یا وظیفه ای جز پیام رسانی ندارد این هدف مورد نظر انجمنهای 12 قدمیست. در واقع انجمن مسئولیت وتکلیف خود را محدود به پیام رسانی کرده که یکی از نقاط ضعف آن به حساب می آید. برنامه ای را می توان کامل دانست که جدای از موارد تخصصی در تمام حیطه های مربوطه فعالیت نماید و حتی بتواند در قسمتهای تخصصی هم وارد شود. اما انجمنهای 12 قدمی به جای فعالیت های پیشگیرانه که مفیدتر و کارسازترند به درمانگری پرداخته آنهم شروع فعالیت را محدود به پیام رسانی کرده و از باقی مراحل ترک اعتیاد و وابستگیها خود را از مسئولیت و فعالیت معاف کرده. اگر چنین انجمنهایی با چنین امکانات، حوزه وسیع فعالیت، مخاطبین زیاد... حتی به طور ناقص و ضعیف هم به بحث پیشگیری می پرداختند وضعیت به گونه ای دیگر بود انجمنهای 12 قدمی همچون پزشکی می مانند که نسخه ای برای پیشگیری ندارد و فقط به درمانگری می پرداذند در توصیف چنین پزشکی باید بگوییم در ظاهر درمانگری می کند اما در دل مشتاق به جذب مشتری است و یا به گونه ای نامحسوس اعمالی انجام می دهد تا افراد مبتلا به بیماری شوند تا به وی مراجعه کنند و یا مشتاقانه به انتظار جلب و جذب مشتریست.             چرا چنین انجمنهایی که به صورت گسترده فعالیت می کنند و در بین جوامع وجاهت و اعتباری بدست آورده اند کاری برای ریشه کنی معضلات نیندیشیده اند و منتظرند افراد معتاد شوند بعد شروع به پیام رسانی کنند این حماقت نیست که به جای ریشه یابی و پیشگیری فقط به درمان بپردازیم؟! همین حماقتهاست که باعث شده نه تنها اعتیادها و وابستگیها ریشه کن و حتی کم نشود بلکه روز به روز در حال افزایش است و بالای 90 در صد از آنهایی هم که به آنها پیام رسانده شده و به عضویت انجمن درآمده اند دچار لغزش و مصرف مجدد می شوند؟!

قدم

اصلی ترین و مهمترین قسمت برنامه ی بهبودی کارکرد قدم های 12گانه است بیشترین توصیه و سفارشی که به اعضا و تازه واردان می شود کارکرد قدمهاست.

ظواهری بسیار موجه، شعارها و اهدافی فریبنده که اگر در برابر هر انسانی گذاشته شود تایید و تمجید به دنبال خواهد داشت.

اما آن روی سکه واقعیتهاییست که کمتر کسی به آن پی می برد

درست است که کارکرد قدمها باعث تغییرات اساسی خواهد بود ورودی آن قدم اول و خروجی آن قدم12 است طی این مسیر همچون یک عمل جراحی باز بر روی شخصیت انسان است. تمام ابعاد شخصیتی، روحیات، خصایص و رذایل زیر ذربین قرار خواهند گرفت و آنچه  مطابق سیاستهای برنامه است باقی می ماند و آنچه مزاحم است حذف خواهد شد در ظاهر خودشناسی را آغاز می کنیم، نواقص را می شناسیم و تمایل به ترکشان می کنیم اصول روحانی می آموزیم و به تمرین آن می پردازیم، به سمت کسب بهبودی و روحانیت حرکت می کنیم

اما در باطن و واقعیت خود شناسی نمی کنیم خودشکنی می کنیم بعد منفی خود را می بینیم 

حماقت، ظلم پذیری، عوام گرایی، تساهل و تسامح... را در قالب اصول روحانی می آموزیم، زیرکی، ظلم ستیزی مبارزه طلبی، جهاد.... را به عنوان رذایل اخلاقی می شناسیم و از آن کناره گیری می کنیم، متانت و فروتنی آرامش .... به عنوان نشانه های بهبودی می دانیم و به دنبالش می رویم در نهایت بعد از کارکرد 12 قدم ظاهر و بیرون خود را می آراییم چهره ای موجه و دوست داشتنی را به نمایش می گذاریم اما از درون می گندیم مصداق این ادعا رفتار و ارتباط بهبودیافته هایمان با کسانیست که بیشترین ارتباط را با آنها دارند همسر، فرزند، پدرو مادر، همکاران... اینها هستند که واقعیتها را در پس ظواهر و تظاهرهای بهبودیافتگانمان می بینند و گول ظاهر و حرفها را نمی خرند اما در مظلومیت و ناچاری به سر می برند چه کنند که ما را به ناچار تحمل می کنند چه بسیار خانواده هایی همسرانی که ما را با مواد نواقص... بیشتر می پذیرفتند تا این پاکی و شخصیتی متفاوت...


جلسه

فضای جلسات از آغاز تا پایان را به چند بخش تقسیم وجداگانه بررسی می کنیم:

1. ورود

2.پمفلتخوانی

3.مشارکت

4.پمفلتخوانی

5.دعا

ادامه نوشته

دعا آرامش

خداوندا...

آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچذاکه نمی توانم تغییر دهم

و شهامتی که تغییر دهم آنچراکه می توانم 

و دانشی که تفاوت این دو را بدانم


ادامه نوشته