مثبت نگری، مثبت اندیشی،مثبت بینی، نگاه از زاویه مثبت، خوش بینی... از مهمترین اصول روانشناسی روز دنیاست جدای از انجمن هم به عنوان یک تکنیک برای درمان افسردگی، آشفتگی و اضطراب وبسیاری از مشکلات روانی تجویز می شود 

ارائه دهندگان اولیه و مروجین این طرز تفکر  آنهایی اند که به خاطر سیاستهایی که در پیش گرفته اند از منفی نگری و واقع بینی اجتماع در هراسند و اگر مردم بخواهند کمی واقع بینانه به مسائل بنگرند مسبب بسیاری از مشکلات را اعمال و رفتار آنها می دانند لذا از این ترفند استفاده می کنند و خوش بینی و مثبت نگری را در دنیا باب می کنند و در واقع انسان را در هاله از توهم به نام مثبت بینی نگه می دارند تا بتوانند هر آنچه می خواهند انجام دهند و کسی متوجه آنها نباشد.

عقلانیت ایجاب می کند اصل را بر واقع بینی بگذاریم و بسته به شرایط و موقعیت خوش بین و بد بین شویم  اگر با عینک خوش بینی و مثبت نگری به زندگی بنگریم در ظاهر همه چیز را درست می بینیم و برای مشکلات و مسائل نیز تو جیه و بهانه هایی می آوریم اما واقعیت مسیر خود را می پیماند و هر عملی آثار وضعی و تبعی خود را به همراه خواهد داشت.

در دنیای بیرون ظلم ، ستم، بی عدالتی، فقر، فحشا... کم کم تمام جامعه را فرا می گیرد و افراد جامعه در خواب غفلت خوش بینی به سر می برند تا زمانی که کار از کار گذشته و در نهایت آن اعمال و رفتار از ناهنجاری به هنجار تبدیل می شود و در حالت بدبینانه هم کسی به آنها بد نمی نگرد این در ظاهر است اما در واقع آنها آثار تبعی و وضعی خود را به همراه خواهند داشت نارضایتیها بی عدالتیها جنگ و نزاعها از آثار ابتدایی آنهاست و در آخر انحطاط و نابودی جامعه انسانی را به همراه دارد

در دنیای درونی فرد نیز اینچنین است انسانی که چشم به روی واقعیات می بندد و به هر مساله و موردی که بر می خورد خوش بین است باعث می شود نسبت به پیامدها و عواقب آن بی تفاوت شود کم کم دامنه آنها به قدری گسترده می شود که زندگی وی را مختل می سازد در این زمان است که شخص نه خوش بین و نه واقع بین بلکه به کلی بدبین و. منفی نگر می شود و زندگی را به کام خود و اطرافیانش تلخ می کند در زمانی که خوش بینی و مثبت نگری به سر می برد هر اتفاق ناخوشایند، هر ناحقی، ظلم، خیانت، ستمی که به او شود را با خوش بینی می رگذراند و برایش دلایل و توجیهاتی به ظاهر درست می آورد آنهایی که این افکار را جهت منافعشان در وی پرورانده اند بیشترین سواستفاده را از وی و جامعه می کنند و بلعکس زمانی که روی دیگر سکه نمایان شد زمین و زمان همه را متهم می کند

دوست عزیز مراتب فوق در اختیار و اراده ما نیست که بگوییم به انتخاب خود می پذیریم یا رد می کنیم. وقتی اصول برنامه را پذیرفتیم در اجرای آن می کوشیم یکی از اصلیها نیز همین نگاه از زاویه مثبت و خوش بینیست که روزانه به خود دیکته می کنیم ضمیر ناخودآگاهمان با آن تنظیم می شود و طبق آن عمل خواهد کرد تا به جایی می رسیم که دیگر قدرت واقع بینی و عکس العمل نشان دادن را هم نخواهیم داشت

برای مثال طبق این اصل هر روز به جلسه می رویم اتفاقات روزانه را مثبت و مناسب حالمان و یا از طرف و به خواست خدا می پنداریم رنجشهارا می بخشیم. از ستمها و نا حقیهایی که برمان وارد شده خوش بینانه می گذریم پس از مدتی به یکباره وجدان وفطرتمان بیدار می شود از همه جا و همه کس مانده و رانده می شویم  خدا،جامعه، خانواده و هر چیزی را که می توانیم متهم می کنیم اینجاست که بسیاریمان یا پاکیم و منزوی و یا دچار اختلالات روحی روانی و یا تن به لغزش می دهیم و در راه نابودی خود بی صبرانه می دویم