تمایل
در تمامی مراحل قبل از ورود دوران عضویت واجرای برنامه اصل تمایل جایگاه ویژه ای دارد
تنها لازمه عضویت تمایل است...
تمایل واژه ایست که در اذهان و افکار افراد نشان از قدرت اراده و اختیار دارد جمله بالا شعاریست که در رابطه با غیر اعضا کسانی مخاطب برنامه اند استفاده می شود در پس این چند کلمه مفاهیم و تعریفهایی قرار دارد که به سادگی به آن نخواهیم رسید
وقتی عضویت را بسته به تمایل افرادبگذاریم و در مقابل راه درمان و رهایی را عضویت بدانیم تفکراتی ناخواسته در ذهن افراد پیدا می شود که خودشان هم از آن غافل اند
یقینا آنچه را که انجمنهای 12قدمی در پی ترک دادن آنند جدای از بیمار شناختن افراد اعمال و رفتاریست که در جامعه قبیح و زشت و یا جرم و جنایت اند وقتی لازمه ورود به انجمن را تمایل بدانیم این طرز تفکر در جامعه رواج میابد در نتیجه افراد این باور را پیدا می کنند که اراده فعل و ترک فعل خود را دارند وکسی حق دخالت و اجبار آنها را ندارد لذا در برابر واکنشهای جامعه و اقدامات تادیبی و تعزیری واکنش نشان می دهند و این اعمال را خلاف طبیعت انسانی می دانند و بر این باورند که اعملشان در اختیار خودشان است و به اراده و تمایل خود آن را عمل یا ترک خواهند کرد. اگر کمی راجع به شخصیت انسان و دنیای درونش بررسی کنیم و همچنین در طول تاریخ چنین مواردی را در جوامع، حکومتها، مذاهب... مطالعه کنیم پی می بریم انسان و جامعه تنها با اراده و میل شخصی افراد به سلامت زندگی نخواهد کرد انسان ذاتا منفی گرا و لذتجوست اگر باید و نبایدی نباشد و با میل و اراده خود زندگی کند هم سلامت خود و هم سلامت جامعه را به خطر می اندازد همیشه اجبارها در غالب قوانین و مقررات و ضمانت آنها در غالب تنبیهها و مجازات بوده که سلامت جامعه و افراد را حفظ کرده حال اگر این اصول را در جامعه تعمیم دهیم بایدها و نبایدها را کنار بگذاریم و افراد را به اراده و اختیار خود واگذاریم خواهیم دید هرکس با میل و اراده خود به سویی می رود هر طرف نفسش بخواهد کشیده می شود و خود و جامعه را به انحطاط می کشد. اصل تمایل که معنی واضحتر آن عمل از روی اراده و میل شخصیست تا جایی کاربرد دارد که وارد حیطه و قلمرو جامعه نشود اما افرادی که چنین رفتارهای ناهنجار و پرخطری مرتکب می شوند به طور مستقیم امنیت جامعه را به خطر می اندازند لذا مخاطب اصلی قوانین و مقررات جوامع نیز چنین افرادی اند
اگر تاثیر اجبار تنبیه تعزیر.. بیشتر از میل و اراده افراد نباشد کمتر نخواهد بود حال وقتی ما اعضای انجمنهای 12 قدمی که اصلیترین هدفمان را رساندن پیام به افراد در عذاب می دانیم یعنی وظیفه خود را به همین مقدار محدود می کنیم و تصمیم را برعهده خودشان می گذاریم در اکثر موارد آنها از روی تمایل و علاقه به سمت انجمن نمی آیند همراه خود سوابقی از رنجشها عجزها جرم و جنایات می آورند بسیاری شاید در ظاهر حضور خود را از روی تمایل بدانند اما تمایلی که عامل ایجادش سوابقی است که در بالا گفتیم هر قدر هم که کم باشد باز هم به خود و جامعه لطمه زده است البته در اکثر موارد میدان را برایشان باز می گذاریم تا به اصطلاح یا خسته شوند یا به آخر خط برسند بررسیها نشان داده این نوع برخورد اشتباه است زیرا انسان تمایلش به لذتجویی و منفی گراییست تا ترک آن و همانطور که پیشتر گفتیم زمانی تمایل می آید که راهی جز تمایل نباشد آنقدر فشار از درون و بیرون به فرد هجوم می آورند که وی نه از روی تمایل بلکه به اجبار و علارغم میلش به سمت انجمن می آید.
از نگاه دیگر به جمله تنها لازمه.... آثار و عواقب دیگری نیز گریبانگیر جامعه می شود از جمله رها کردن افراد جامعه و واگذاردنشان به میل و اراده خود و در واقع نوعی بی تفاوتی. بسیار می شنویم دوستانی که از این اصل پیروی می کنند ودر ارتباط با بستگان و افراد پیرامون خود طبق آن رفتار می کنند چه پدران و مادرانی چه برادران و خواهرانی و تاسفبارتر چه همسرانی که در مقابل رفتارهای خانواده خود اینچنین اند به زعم خود اصل تمایل را اجرا می کنند و منتظر تصمیم طرف مقابل اند اما در حقیقت و از نگاه واقع بینانه بی تفاوتی بی غیرتی ناچاری و ضعف گریبانگیرشان شده وضعیت آنقدر اسفناک است که حتی از بیان مصادیق آنهم شرم داریم.
پس از عضویت نیز در بسیاری جاهای دیگر اصل تمایل پیشنهاد شده از جمله در کارکرد قدمها، جلسات روابط راهنما و رهجو.
حال چرا تمایل؟
انسان ذاتا با جبر و اجبار در ستیز است دستور و امر را سخت و از روی اکراه می پذیرد توقع دارد هر گونه می خواهد رفتار کند و مورد سرزنش هم قرار نگیرد در رابطه باما اعضای انجمنهای 12 قدمی وضعیت حادتر است زیرا در گذشته مورد امر و نهی های صحیح و نا صحیح بسیاری واقع شدیم بایدها و نبایدها از ما شخصیتی لجباز و یکدنده ساخت نسبت به انجام اموری که مناسب و به نفع حالمان بود اگر همراهش باید و نبایدی، اجبار و تحدیدی بود واکنش نشان می دادیم یا خلافش را عمل می کردیم یا با اکراه انجام می دادیم بلعکس اگر در موردی اختیار به دستمان می دادند و اراده و میلمان را ارجح می دانستند هرچند مضر و بی فایده بود با کمال میل انجام می دادیم مصداق بارز این صحبتها اعمال و رفتاریست که کارمان را به ناکجاها و در آخر به انجمنهای 12قدمی کشاند
اما حالا وضعیت متفاوت است تمایل ابزاریست برای خاموش کردن صداهای مخالف درون و بیرونمان در پس هر مرحله از برنامه بهبودی اصل تمایل بیان و یادآوریمان می شود و به طور ناخودآگاه نسبت به آن قسمت نرم می شویم چه بسیار مواردی که خلاف ذات و یا عقاید و باورهایمان بوده و است اما این اصل همچون واکسنی ما را در برابر مخالفتها ولجبازیها واکسینه کرده.
در ظاهر لازمه انجام امور بهبودی تمایل شخصی معرفی شده اما در واقع وقتی اجبار و اکراه از میان می رود و حرف از میل و اراده می شود ناخودآگاه جذب می شویم و تمایل به انجامش پیدا می کنیم.
دوست گرامی تمایلی که در اینجا از آن صحبت می شود نه تنها تمایل نیست بلکه نقطه مقابل تمایل است در ظاهر نمی توان دلیلی بر رد آن آورد زیرا برای ظاهر طراحی نشده آنطور برافراد و اجتماع تاثیر گذاراست که گفته هایمان گوشه ای از واقعیات بود.