1.ورود:

وقتی از دنیای پر هیاهو و بی روح جامعه وارد فضای جلسه می شویم در بدو ورود آغوش گرم و روی خوش خوش آمدگو به استقبالمان می آید احترام و عشقی که بیرون ازین مکان کمتر پیدا میشود مجلسی که بالا و پایین ندارد ثروت، نژاد، فرهنگ مطرح نیست همه با هم برابرند و همدرد. از همان لحظات اول احساس آرامش و دلبستگی درونمان شکل می گیرد گم کرده خود را یافته ایم قطعه ای بهشت روی زمین. همه چیز آرام ، مثبت، باب میل.

عشق و محبت خوشامدگو، منشی و گرداننده، حسن توجهات اعضا همه باعث می شود دردو رنجهای بیرون این در را فراموش کنیم و اعصابمان افکارمان آرام بگیرد تصاویر و. عکسهایی که در ذهن خود از جلسه داریم همه همینگونه حامل احساسات و انرژیهای مثبت اند در طول شبانه روز در مواجهه با مشکلات و گرفتاریها این تصاویر ظاهر می شوند و مارا به جلسه رفتن ترغیب می کنند. یکی از اهداف و امیدهای زندگی روزانه مان شرکت در جلساتمی شود آنجا حکم خانه دوم و خانه امیدمان را پیدا می کند و این همان هدفیست که سیاستگذاران انجمن در ذهن داشتند ترفندها و روشهایی برای جذب افراد

2.پمفلتخوانی:

در آغاز و پایان هر جلسه پمفلتهایی توسط خود اعضا خوانده می شود که مهمترین مسائل استراتژیکی در قالب عباراتی ساده  گنجانده شده است پمفلتهایی که معمولا در آغاز جلسه خوانده می شود به شرح ذیل است:

1.معتاد کیست؟

2.چرا اینجا هستیم؟

3.برنامه .....گمنام چیست؟

4.چگونگی عملکرد؟

خواندن و شنیدن مرتب پمفلتهای فوق تاثیرات اساسی بر فکر و ذهن اعضا می گذارد تلقیناتی که توسط این مطالب به اعضا می شود از جمله یادآوری بیمار و معتاد بودن، تعریف و تلقین واژه معتاد نسبت به فرد، معرفی و یادآوری تنها راه چاره رهایی یعنی انجمن.... در مجموع جهت دهی افکار اعضا مطابق با اصول و اهداف برنامه است و الا مطالب و موضوعات مناسبتری برای این بخش می تواند باشد دوست عزیز امیدواریم منظور را درک کرده باشی و نیاز به توضیح اضافی نباشد

3.مشارکت

مشارکت کردن از اساسی ترین اصول برنامه است که جایگاه اصلی آن در جلسات می باشد در واقع مهمترین هدف جلسه ایجاد محیطی امن برای مشارکت کردن اعضاست. مشارکتی که به ظاهر مطلوب و مفید حال می باشد اما بسیاری از انحرافات از همین مشارکت شروع می شود تقریبا محتوا بیشتر مشارکتها از روی درد و شکایت است چه از دیگران ،اوضاع زندگی و بهبودی باشد و چه از اقرار به گناه و اشتباه و شکایت از خود باشد. به اختصار حالات مختلف آن و آثار ظاهری و باطنی آن روی فرد را بررسی می کنیم.

بعضی افراد برای اقرار و رهایی از عذاب وجدانی که به خاطر اشتباهات و گناهانی که کرده اند مشارکت می کنند وقتی شروع به مشارکت و اقرار می کنند سکوت و توجه شنونده ها باعث آرامش خاطرشان شده هرچه در دل دارند می گویند احساس رهایی و نشئگی تمام وجودشان را فرا می گیرد در آخر به جای سرکوفت و سرزنش، تشویق حضار را می بینند در ظاهر احساسات خوبی دارند احساس می کنند خداوند، کائنات و دیگران اورا بخشیده اند ترس احساس گناه پشیمانی از بین می رود غافل از اینتکه با اینکار راه را برای اشتباهات بعدی و تکرار گذشته ها باز کرده وجدان خود را سرکوفت و از یرزنشهایش به اقرار پناه آورده وجدان هم خاموش می شود و کم کم کمرگ و بی تفاوت کار به جایی می رسد که هر روز گناه و اشتباه هر روز مشارکت و اقرار و در انتها نابودی....

بعضی دیگر از ترسها و اتفاقات مشارکت می کنند از آشفتگیها نگرانیها واهمه ها... اینها هم وقتی در مقابل سکوت و تاییدو تشویق اعضا را می بینند احساس می کنند مشکلشان حل شده ویا در حال اجرا و یا ساده تر از آنی بوده که تصور می کرده در نتیجه بی تفاوتی و خوشبینی به سراغشان آمده یا کار را انجام نمی دهند یا روز به به تعویق و یا بی تفاوتی و رهایی و در مقابل راه جالب و شیرینی پیدا کرده اند در برابر هر ترس و آشفتگی سریع مشارکت و اقرار می کنند.

گروهی هم افکارو برنامه های آتی خود را به مشارکت می گذارند اگر خشم و تهدیدی دارند مشارکت می کنند و یا اگر حال و احساس خوبی دارند بیان و ابراز خوشحالی می کنند در اینجا هم چون ضمیر ناخودآگاه و وجدان عادت به عکس عمل کردن کرده اند وقتی فرد از خشم و عصبانیت می گوید چه بله حق باشد چه ناحق سرد می شود و وقتی از شادی و خوشحالی می گوید در آخر احساس سردلی و دلمردگی می کند 

در مقابل مشارکتها روی شنونده ها هم آثار سوئی دارد. وقتی خیلی راحت از گناه و خطا حرف می زنیم خیلی از شنونده ها هم که این عمل را مرتکب شده اند همنوع خود را میابند خود را تنها نمی بینند احساس می کنند آنها هم می توانند برای فرار از درد وجدان مشارکت کنند و یا اگر مرتکب هم نبودند وسوسه انجام آن عمل به سراغشان می آید. از طرفی وقتی هر روز پای حرفهای کاملا شخصی دیگران بنشینیم یا دچار خودفراموشی می شویم یا نواقص زشت و ناپسندی چون کنترل و قضاوت سراغمان می آیند.و نیز نظر ودیدمان نسبت به گوینده عوض می شود از آنجایی که اکثر مشارکتها جنبه منفی دارند دید ما هم نسبت به گوینده منفی می شود اینجاست خیلی از ما نه در ظاهر بلکه باطنا به هم بدبین هستیم

بخش ثابتی از مشارکتهایمان نیز مربوط به درد و دل و رازونیاز با خداوند است از او شکر گذاری می کنیم مشکلاتمان را بیان می کنیم درخواست کمک می کنیم ، مواردی را به او می سپاریم و در مجموع خداوند را حاضر و مخاطب قرار می دهیم. کم کم اینطور باور می کنیم که خداوند تنها در جلسات است آن هم موقع مشارکت. احساس می کنیم نزدیکترین حالت خداوند به ما زمانیست که در جمع مشارکت می کنیم و با او صحبت می کنیم و بیرون خداوند از ما دور است این طرز تفکر نه به خواست ما بلکه با توجه به فضای انجمن و جلسه به ما تلقین می شود که واقعیت عکس این رفتارهاست. انسان در خلوت و تنهاییست که می تواند با خدای خود به راز و نیاز بپردازد و ابراز چنین رفتاری را تظاهر و ریا می دانند. پیروان تمام مذاهب و ادیان برای شکر گذاری، شکوه و شکایت، دردودل، راز و نیاز حتی شده برای لحظاتی اندک خلوت می گزینند تا بتوانند تنها با خدای خود بپردازند اما در انجمن عکس این قضیه اتفاق می افتد و اینطور عمل می کنیم که شکرگذاریها شکایات و حرفهایمان با خدا را برای زمان مشارکت می گذاریم

دوست عزیزتر از جان کسی یا وقت خود را صرف مشارکت کردن می کنی یا شنیدن آن کمی تفکر بد نیست چرا با اینهمه مشارکتها اقرارها هنوز افراد می آیند و از درد قبلی می گویند چرا اینهمه به اصطلاح تجربه به جای عبرت شدن نمونه و سرمشق دیگران شده همدرد گرامی امید داریم از خودمحوری و خود رائی دور باشی و کمی روشن بینانه و صادقانه مباحث فوق را در عمل آزمایش کنید قابل یاد آوریست ما انجا اصولی چون روشن بینی و تمایل صداقت را بارها تمرین کرده ایم خوبست این لحظه هم این ادعا را ثابت کنیم و از کنار این موضوعات ساده نگذریم.

4.پایان جلسه:

در پایان هرجلسه نیز پمفلتهایی خوانده می شود از جمله فقط برای امروز که در قسمت جداگانه ای بررسی شده است.

آغاز با دعا و سکوت اول، خوش آمدگویی تشویق و در پایان نیز تجدید پاکی،تشویق، دعای آرامش...

از شروع تا پایان برای تمام قسمتها برنامه ریزی شده. تزریق مفاهیم، قوائد و اصول و سیاستهای اساسی در غالب محیطی گرم و آرام. کمتر کسیت که نسبت به جلسات دید منفی و احساس بدی داشته باشد اگر هم داشته باشد آنقدر در برابر این سیاستها ضعیف است که پس از مدت کوتاهی یا فراموش می کند یا خود را تطبیق می دهد. همه چیز را فراهم کرده اند تا ما به جلسات تعلق خاطر، وابستگی و تعصب پیدا کنیم،

برای تصدیق مباحث بالا کافیست حالا به جلسات برویم و با دید باز به دور از واکنشهای احساسی وضعیت را بررسی کنیم چنان تحت تاثیر واقعیات پنهان قرار خواهیم گرفت که خود را برای حماقتها و نا آگاهیهای گذشته سرزنش خواهیم کرد.