بهبودی

از بهبودی معنا و مفهوم دقیقی بیان نشده و معیار و ملاکهای مشخصی هم نداریم تعدادی از نواقص و اشکالات مربوط به بهبودی را در زیر آورده ایم:

1.نا متناهی بودن مسیر بهبودی 

1.  سعی و تلاشهایی از جمله شرکت مرتب در جلسات، کارکرد قدمها، رعایت اصول، پرهیز و مبارزه با خواهشهای نفسانی، لذت جوییها و نواقص و بسیاری از این قبیل زحمتها برای رسیدن به بهبودی

2. سکوت و بی تفاوتی اصول انجمن نسبت به زندگی پس از مرگ، بهشت و جهنم، پاداش و جزا

وقتی موارد فوق در ذهن فرد جمع می شود او به صورت ناخواسته و ناخودآگاه شروع به تجزیه تحلیل می کند از طرفی دست کشیدن از لذتها و نواقص از طرفی بیماری لاعلاج از طرفی عدم سلامت عقل از طرفی زندگی محدود به عمر دنیایی و نابودی و نیستی پس از مرگ شروع به جنگ و مبارزه باهم می کنند که در نهایت احساساتی چون پوچی، نیستی،فنا، روزمرگی و... سراغ فرد می آید که از کمترین اثر آن لغزش مستمر بیش از 95درصد اعضا در مقاطع مختلف است کاش به همینجا ختم شود نتایج بررسیها نشان می دهد افرادی که پس از ورود به انجمن لغزش می کنند به خصوص اعضایی که عمر پاکی بالایی دارند و زمانی را صرف اجرای برنامه و اصول کرده اند عاقبتی تلختر از دیگران دارند در این زمان است که عقده دل می گشایند هر آنچه در گذشته کرده و نکرده و میل انجامش داشتند را شروع می کنند و به اصطلاح خودمان با سرعت به سوی آخر خط می روند.

دوست عزیز اگر تا کنون چنین افکار و حالاتی سراغت نیامده به خاطر تتمه ی عقاید و باورهاییست که نسبت به آخرت ، جزا و پاداش و جاودانگی پس از مرگ است اگر برای لحظاتی این پیش زمینه های فکری را حذف کنی و با دید باز و صد در صدی دل به اصول انجمن دهی متوجه خواهی شد بهبودی و روحانیت تحمل سختی ها و دردهای بهبودی برای این عمر دنیایی کاری بیهوده است و مطمئنا به انسانهایی می پیوندی که لذت جویی ، هوسرانی و روزمرگی را برنامه خود قرار داده اند.

اگر قبول و تایید این مطالب برایت سخت است کمی بیشتر بررسی کن اینها نتایج نابودی و بدبختی همدردانیست که به امید نجات و رهایی وارد برنامه شدند اما پس از مدتی در باتلاقی ساخته دست خود گرفتارند آنهایی که یا در بین ما نیستندو در زندان و تیمارستان و قبرستانهایند یا کنار ما پاکند ولی آشفته و درمانده ...

عدم سلامت عقل

از دیگر افکار قالبی پس از ورود به انجمن عدم سلامت عقل است

می پذیریم عقل داریم اما سلامت عقل خیر.

برای توجیه و اثبات این قضیه دائما پرسشها و مثالهایی راجع به قسمتهای سیاه و تلخ گذشته زندگیمان مطرح می شود که جواب به آنها یعنی تایید عدم سلامت عقل.

با طرح بحثها و سوالاتی از جمله علتهای این عارضه را باورها ،عقاید ،مذهب، رفتارهایمان می دانیم 

قدرت تفکر و تعقل بزرگترین نعمت و وجه تمایز انسان با دیگر موجودات است که راه سعادت و سلامت انسان در زندگی بر پایه آن می باشد.

انسان با عقل و فکر است که راه را از بیراهه تشخیص می دهد بسیاری از الهامات الهی از راه تفکر و تعقل به انسان نازل می شود. در اکثر ادیان و مذاهب الهی تفکر از با ارزشترین عبادات به حساب می آید تفکر و تعقل مبدا و محرک بسیاری از تحولات درونی و بیرونی است.

مرز میان مجنون و دیوانه با عاقل نیز همین تفکر و تعقل است و در اینجا با استفاده از واژه عدم سلامت عقل خیلی محترمانه مارا در گروه اول قرار دادند.

در طول تاریخ و مخصوصا عصر حاضر یکی از خطرناکترین راه های منحرف کردن جوامع تغییر در نوع نگرش آنها توسط به افسار کشیدن افکار آن جامعه است .

در انجمنهای 12قدمی در ابتدای ورود افراد خیلی ماهرانه به او می قبولانند که سلامت عقل ندارد و راه نجات کنار گذاشتن افکار، عقاید و تفکرات شخصی و استفاده از اصول برنامه  می باشد.

این کار اثرات بسیار خطرناکی را برای فرد و جامعه به بار می آورد که در زیربه چند مورد از آن اشاره داریم:

1.با مرور قسمتهای تاریک گذشته عزت و اعتماد به نفس در فرد به شدت کم می شود که آثاری چون آشفتگی، انزوا، ترس... به همراه دارد که به وفور در اعمال و رفتار اعضا قابل مشاهده است

2. بعد از قبول عدم سلامت عقل هم فرد و هم اطرافیانش نسبت به افکار ،اعتقادات، صحبتها، صمیمات و... وی دچار سو ظن می شوند و هر آنچه از او سر میزند را از روی عقل بیمارش می دانند در نتیجه جدای از بی اعتمادی خودش و دیگران نسبت به عقل و فکرش، باعث این می شود که اگر فکرو تصمیم درستی هم داشته باشد نتواند بیان وعملی کند و آن را جزو تفکرات غلط خود قرار دهد

3. با این کار فرد کم کم نسبت به افکار و عقاید گذشته اش نه تنهادلسرد و نا امید بلکه احساس تنفر می کند در نتیجه مشاهده می کنیم در بسیاری از اعضا کم کم اعتقادات و باورهای اجتماعی، خانوادگی، دینی، ملی از بین میرود و حتی نسبت به آنها جبهه گیری هم میکند

4. هر دردی درمانی دارد در اینجا فرد بعد از قبول عدم سلامت عقل دنبال درمان آن می گردد در این مرحله انجمن خیلی دقیق و حساب شده مفهوم نیروی برتر را به او معرفی میکند و بازگشت سلامت عقل را پیروی و یاری گرفتن از نیروی برتر می داند در بخش دیگری بررسی می کنیم که انجمن به طرز ماهرانه ای اصول، قدمها، توصیه ها و کلا انجمن را به عنوان نیروی برتر به فرد می قبولاند تا جایی که تمام فکر و ذکر شخص مشغول انجمن برنامه اصول می شود.

دوست گرامی همدرد عزیز مصداق گفته هایمان مشاهده افکار و رفتار اعضا و دوستان بهبودیست. دوستانی که امروزه بزرگترین وابستگیشان وابستگی فکریست افسار فکر و روح خود را بدست برنامه و اصولی دادیم که خیلیمرموزانه وماهرانه  مارا نه به سوی بهبودی بلکه نابودی هدایت می کند امیدواریم متوجه شوید


تولد

چيپ