ما اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان عاجز بودیم و زندگیمان غیر قابل اراده گردیده بود

انسان دو بال اصلی برای رسیدن به کمال در اختیار دارد  دانایی وتوانایی اینکه راه را بداند و بتواند در آن مسیر حرکت کند حال اگر این دو بال از وی گرفته شود او فلج می شود و قادر به حرکت در مسیر درست نخواهد بود.

قدم اول بال توانایی را نشانه رفته است، مطاالب، مباحث و پرسشهای این قدم که اکثرا مربوط به گذشته فرد است این باور را در وی شکل می دهد که گذشته اش سراسر شکست و نا کامیست، فضای این قدم طوری طراحی شده که قسمت های تیره و تار گذشته را به تمام زندگی گذشته تعمیم می دهد وقتی فرد اینگونه زندگی گذشته اش را مرور می کند به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد قدرت تواناییش را نادیده می گیرد عزت نفس، شهامت، اعتماد نفس... او شکسته می شود و ترس و نا امیدی وجودش را فرا می گیرد که این آثار توسط خود برنامه و اعضا پیش بینی و تصدیق شده.

پس از مرور گذشته منفی علت آن اعمال و رفتار فرد به واسطه مبتلا بودن به یک بیماری لاعلاج، کشنده، پیشرونده به نام بیماری اعتیاد بیان می شود. 

در این قدم شخص متوجه و قبول می کند که مبتلا به یک بیماری با صفات فوق است. واژه بیماری به تنهایی حامل احساسات منفی و مخرب است چه برسد به اینکه بیماریی باشد با بدترین ویژگیها و آثار. اینجاست که احساساتی چون نا امیدی، یاس، شکست، ترس... گریبانگیر وی می شود. قدم 1 گذشته ناکام فرد را همچون پتکی کوبنده و مخرب می کند و با تمام قدرت بر شخصیت و ساختار وجودیش می زند در نتیجه یک خودشکنی و خودکشی شخصیتی-هویتی برای وی اتفاق می افتد لذا او آشفته و پریشان دنبال راهی برای درمان و رهایی از این وضعیت می گردد و همانهایی که چنین بیماری را به او نسبت دادند راه درمان را برایش معرفی می کنند :(حرکت در مسیر بهبودی کارکرد اصول و قدمها). درمان کلی زندگی به روال برنامه و ادامه کارکرد قدمهاست لکن نسخه اولیه ای که تجویز می شود اجرای اصول همین قدم است از جمله اقرار، تمایل، صداقت، روشن بینی، تسلیم.... در بین این نسخه نیز اصلی ترین مورد اقرار و تسلیم است اقرار به بیمار بودن، عجز، ناتوانی،... و تسلیم در برابر بیماری و جنگ ومبارزه با آن.                                                                               دوست عزیز جدای از فضای قدم یک ومعیار و میزانهای آن نگاهی به زندگی گذشته و حال خود بیاندازید آنقدر نقاط قوت، موفقیت و پیروزی میابید که در زیر سایه گسترده و بزرگ منفیات گذشته پنهان شده اند و انجمن با نمایش و بزرگنمایی آن قسمت منفی و تیره به طور نامحسوس مارا منکر وجود نقاط قوت و مثبت در زندگی گذشته کرده اند ما نه تنها انسانهای نا توانی نبودیم بلکه از یک نیرو و توان بلقوه ای برخوردار بودیم اما افسوس از اینکه در مسیر نا درست بکار گرفتیم اما حالا نباید اینگونه تاوان دهیم و آنها را نادیده بگیریم.                       همانطور که در آغاز بحث بیان شد هر فرد دو بال برای پرواز دارد دانایی و توانایی، دانایی از قوای عقل و فکر نشات می گیرد که مورد بحث قدم دوم است اما بال توانایی نقطه تمرکز این قدم است اگر انجمن بتواند این بال را بشکند و عجز و ناتوانی را جایگزین کند فرد را برای ادامه راه آماده می کند همچون پزشکی که با چنین القائاتی مریض خود را عبد و بنده خود می کند و در مقابل راه درمان را تنها تبعیت از نسخه های خود می داند. عزیز دل آنچه که با کارکرد قدم یک حاصل می شود نه شناخت درست بلکه یک شناخت نادرست و منفیبینانه نسبت به گذشته است آنهایی که به صورت جدی و کامل قدم یک را عمل و اجرا می کنند چیزی از اعتماد به نفس، عزت به نفس، قدرت توانایی و... در خود باقی نمی گذارند آشفتگی،ترس، درماندگی و ناچاری وجودشان را فرا می گیرد از خود باوری غلط و اشتباه پیدا می کنند از خود سلب اعتماد می کنند و خود را انسانهایی نا توان می بینند این اصلیترین خواسته و هدف چنین انجمنهاییست تا بتوانند مخاطب پرادعای خود را ناچار و نالان کنند تا بتوانند در ادامه راه اورا همچون مومی در دست بگیرند و باورهای خود را به وی تزریق نمایند. به ندرت عضویست که طعم واقعی حال و احساس خوب، خرسندی و رضایت درون را پس از کارکرد قدم یک بچشد اگر هم چنین حالاتی به وی دست دهد یا موقتی اند یا در پس و کنار خود احساسات منفی خودگرایانه را به همراه دارند به قول معروف به مرگ می گیرند تا به تب راضی شود بالاترین و بهترین حال و احساسات از این به بعد در طول مسیر و کارکرد قدمها مصداق مثال تب است در مقابل مرگی که در قدم اول برای او رخ داده است.